ای والله آخوند

ای والله آخوند

تپه با صفايي به نام «بوجه» در خمين است كه ايام عيد جوان ها در آن جا تفريح مي كنند.
روزي امام آن جا بودند، سرهنگي كه گويا امام را نمي شناخت به سراغ ايشان آمد و
گفت: «آخوند، تو براي چي به اين جا آمدي؟» امام فرمودند: «من هم آمده  ام تفريح كنم.»
سرهنگ گفت: «تو اهل كتاب و علمي، تفريح مي خواهي چه كار؟»
بعد امام را محكم گرفت و
امام گفتند: «خب حالا كه مي خواهي كشتي بگيري، صبر كن تا من هم آماده شوم.»
امام كه در آن زمان جوان تر بودند، با او كشتي گرفتند و ضربه فني اش كردند.
سرهنگ با حيرت گفت: «اي والله باورم نمي شود كه آخوندها هم از اين كارها بلد باشند.»

به نقل از آيت الله خلخالي





:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , اجتماعی , مذهبی , ,
:: برچسب‌ها: خاطرات امام خمینی, خاطرات انقلاب اسلامی, انقلاب اسلامی ایران, خاطرات آیت الله خلخالی, ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 14 بهمن 1394
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: